مشاوره مدیریت و کارآفرینی



بسمه تعالی

 از وظایف اصلی و مهم مدیران تشکیل جلسات و انجام مذاکرات کاری برای سازمان و کسب و کار خود است.  یکی از نکات مهم در این جلسات تهیه چک لیست از جریان مذاکره است که باید آن را بسیار جدی دنبال کرد. متاسفانه در برخی مواقع تهیه چک لیست کم اهمیت شمرده می شود که باعث از دست دادن شانس کسب منافع بیشتر در مذاکرات می شود .

تهیه چک لیست مخصوصا در مذاکراتی که چند جلسه به طول می انجامد و یا توافقاتی که از موارد بسیار زیاد و بخش های مختلف تشکیل شده بسیار ضروریست تا اولا از منافع به دست آمده در جریان مذاکره دفاع کرد و هم از بحث مجدد بر سر موارد تکراری جلوگیری کرد.

نکته قابل توجه دیگر آن است که هر کس چک لیست کامل تری داشته باشد به حافظه جلسه تبدیل می شود و کم کم ارجاعات در حین بحث ها به او بیشتر می شود و تبدیل به شخص اثر گذار در جلسه می شود، از سوی دیگر این شخص کسی است که می تواند به خاطر اطلاعاتی که از جریان مذاکره و توافقات ثبت کرده ، پیش نویس توافق را تدوین کند و در آن مواردی را به نفع خود کم اهمیت و یا پر اهمیت تر جلوه داده و دست برتر در مذاکره و توافق نهایی را داشته باشد.

 

باتشکر

محمد توفیقی

 


بسمه تعالی 

یکی از مهارتهای مهم برای موفقیت مدیران و صاحبان کسب و کار توانایی مذاکره کردن است. مذاکره یک علم بسیار وسیع و قابل توجه است که به موارد بسیار گسترذه و کاربردی اشاره دارد.

یکی از مواردی که می توان به آن اشاره کرد موضوع اطلاعات است. اطلاعات قلب مذاکره است، هر کس از قبل اطلاعات مناسب از موضوع مذاکره ، طرف مذاکره، رقبا، شرکا، احساسات و علایق شخصی طرفها، قوانین حاکم دولتی، منطقه ای و همچنین عوامل فرهنگی و بسیاری دیگر جمع آوری و تحلیل کرده باشد می تواند دست برتر در مذاکره را داشته باشد . 

اما نکته کلیدی دیگر در مذاکره جریان اطلاعات است ، باید قبل از ورود به جلسه در مورد اینکه چه اطلاعاتی را می خواهیم به طرف مقابل بدهیم و اینکه چه اطلاعاتی را نباید بدهیم تصمیم گیری کنیم و اینکه اگر قرار شد اطلاعاتی را به طرف مقابل بدهیم در مقابل چه به دست می آوریم و آن را در چه زمانی از جریان مذاکره فاش کنیم تا بهترین نتیجه و تاثیر را دریافت کنیم و همچنین باید لیستی از این موارد در دست داشته باشیم تا از افشای اطلاعات بی مورد جلو گیری کنیم . بروز اطلاعات نابه جا می تواند در روند مذاکره و همچنین آینده به ضرر ما تمام شده و به بروز مشکلات فراوان دامن بزند . از سوی دیگر باید لیستی از اطلاعاتی که می خواهیم از طرف مقابل بگیریم داشته باشیم تا در خلال مذاکره آن را دریافت کنیم . 

داشتن اطلاعات دست از تمام جوانب مذاکره و طرف های آن و همچنین استراتژی درست در افشا و دریافت اطلاعات می تواند برگ برنده ما در هر مذاکره ای باشد و ما را به عنوان یک مذاکره کننده حرفه ای نشان دهد . 

 

با تشکر 

محمد توفیقی

 


بسمه تعالی 

یکی ازچالشها و مواردی که مدیران در کسب و کارها با آن مواجه هستند، کنترل نیروی انسانی است. بسیاری از مدیران سنتی برای کنترل نیروی انسانی خود برنامه هایی از جنس تشویق و تنبیه در نظر می گیرند تا بتوانند تعت درون سازمانی یا خطاهای انسانی را به وسیله تنبیه به حداقل برسانند و هنجارهای مثبت و یا مسائلی که مورد تایید مدیران است را با تشویق تثبیت کرده و یا رونق بخشند. اما باید در کنار این مکانیزم به احساسات انسانی کارمندان د رهنگام تشویق و تنبیه توجه داشت، زیرا اگرچه در ظاهر با تشویق و تنبیه مستقیم نیروی انسانی می توان فعالیتهای آنان را کانالیزه و کنترل کرد اما از آنجا که به احساسات افراد توجه نشده می تواند بهره وری کارمندان را کاهش داده و حتی باعث بروز نافرمانی های پنهان شود و در دراز مدت باعث بروز مشکلات فراوان در فرآیندهای موجود و فرهنگ سازمانی در کسب و کار ها شود.

در سازمان های امروزی تاکید بر آن است که به جای اینکه خود مدیر شخصا اقدام به تشویق یا تنبیه کارمندان کنند بهتر است یک سیستم تشویق و تنبیه در سازمان ایجادکرده تا از بروز مشکلات بعدی و پنهان آن جلوگیری کنند .

اگر مدیر شخصا کسی را تشویق کند ممکن است احساس تبعیض یا حسادت را در کارمندان دیگر ایجاد کند و همچنین اگر شخصا کارمندی را تنبیه کند ممکن است کینه ورزی را در آن شخص ایجاد کرده و یا انگیزه های کاری او را از بین ببرد، پس بهتر است هر چه سریع تر یک سیستم پاداش و تنبیه در کسب و کار خود ایجاد کنیم . 

 

با امید رشد روز افزون کسب و کار ها

محمد توفیقی 

99/10/16


بسمه تعالی 

یکی از مشکلات در کسب و کارهای کوچک و متوسط در کشور ما نداشتن انظباط مالی است. بسیار دیده می شود که کسب و کارها بدون داشتن یک سیستم مالی صحیح شروع به فعالیت می کنند، آنها بدون حسابداری اصولی کسب و کار خود را مدیریت می کنند و این امر باعث بروز مشکلات فراوان می شود از جمله این مشکلات می توان به موارد زیر اشاره کرد :

  • بروز اختلاف حساب های گوناگون با ذی نفعان، کارمندان،مشتریان و.
  • انباشت هزینه های پنهان و نبود اطلاعات به موقع از میزان ضرر و زیان های احتمالی 
  • نداشتن اطلاعات از میزان سود دقیق کلی یابخشی و به طبع عدم برنامه ریزی صحیح برای موارد سودآور 
  • به اشتباه افتادن مالکین در برنامه ریزی ها و اولویت بندی ها بر پایه اطلاعات نا دقیق 
  • بروز مشکلات فراوان در مشارکتهای کاری 
  • بروز مشکلات فراوان در مشارکتهای کاری 
  • عدم توانایی در بودجه ریزی متناسب با اهداف
  • نبود مستند سازی های کارآمد از رویه های مالی گذشته برای تصمیم گیریهای آتی
  • و اشکالات بسیار دیگر . 

بسمه تعالی

همه می دانیم که کشور عزیز ما ایران دارای فرهنگی بسیار غنی و پیشینه ای افتخار آفرین است اما در چند قرن اخیر دچار رخوت و س در عرصه های مختلف شده است.

با همه پشتوانه فرهنگی که تک تک ما به آن می بالیم، اما نکاتی از جنس فرهنگ به غلط در میان ما وجود دارد که مانع از رشد و شکوفایی فردی ، اجتماعی و اقتصادی ما شده است. 

یکی از این موارد عدم توانایی ما برای تشکیل تیم های کاری و شراکت های جمعی است، اگر چه ما ایرانیان در دوست یابی، تشکل های اجتماعی، میهمان نوازی و در موارد دیگر جمعی نمره خوبی را دریافت می کنیم اما از لحاظ فرهنگی و تربیتی گویا بلد نیستیم که با هم همکاری و همیاری اقتصادی داشته باشیم و هر گاه مسائل مالی در میان باشد نمی توانیم همکاری مناسبی با هم داشته باشیم.

این امر باعث شده نتوانیم رشد در خور توجهی چه از لحاظ فردی و چه جمعی در کشوری با منابع و پتانسیل های فراوان داشته باشیم. باید با صراحت تمام گفت که ما نمی توانیم با هم شریک شویم و معنای تیم سازی را به درستی درک نکرده ایم و اصطلاح رایج ما این است "اگر شریک خوب بود خدا برای خود شریک داشت" و این جمله، پایه های همکاری و همیاری سالم را در کشور ما به لرزه می اندازد و چه بسا از ریشه تخریب می کند.

همیشه در کشور ما همکاری ها و گروههای کاری بر مبنای یک شخص کارآفرین و یا یک سازمان شکل می گیرد و نه منافع جمعی، آن شخص و سازمان تصمیم گیرنده و مسئول است و بقیه کارمند ! 

بسیار نادر هستند کسانی که با هم شراکت کنند و بتوانند آن شراکت را برای سالها حفظ کنند و همچنان در مسیر رشد بمانند.

حال باید پرسید چرا ما نمی توانیم به این توانایی دست یابیم؟

اول باید گفت در جامعه ما به تخصص افراد به صورت شایسته احترام گذاشته نمی شود و همه خود را در ضمینه های مختلف متخصص و صاحب نظر می دانند و به همین خاطر در گروههای کاری اگر چه ممکن است تقسیم کار درستی شکل بگیرد اما تبعیت از شخص متخصص برای افراد سخت است زیرا همه خود را صاحب نظر می دانند و این تشدد آری باعث نافرمانی و بروز مشکلات و وارد دانستن ایرادات فراوان به شخص متخصص وتصمیمات او می شود.

از سوی دیگر در گروهها و شراکتهای جمعی رقابتی شدید برای کسب ریاست در جریان است و همه خود را لایق ریاست و مدیریت می دانند، که این خود سر منشأ بسیاری از اختلافات و درگیری هاست در این شرایط باید گفت تنها کسانی که پول و قدرت کافی را دارند می توانند برای خود گروه کاری تشکیل دهند و بقیه افراد را به صورت کارمند در خدمت بگیرند و هیچ گاه نمی بینیم که افراد با تخصص های مختلف و بر منبای همکاری و منافع جمعی، تیم سازی کنند و به فعالیتهای اقتصادی گسترده برای خود بپردازند.

در پایان باید گفت که توسعه اقتصادی در دنیای امروز نیاز به همکاری و همیاری جمعی و همه جانبه از سوی همه اقشار جامعه دارد و این امر نیاز ساختن و تشکیل تیم های قدرتمند کاری است، تیم سازی امروزه یک علم و یک مهارت کاربردی برای تجمیع توانمندیهای فردی است تا در سایه آن کارهایی که نمی توان به صورت فردی انجام داد را به خوبی انجام دهیم تا این امر باعث هم افزایی در کسب و کارها شود و انرژی عظیمی که می تواند کشور ما را به رشد  توسعه نزدیک کند را با آن آزاد کنیم.

باتشکر 

محمد توفیقی 

99/9/6


بسمه تعالی 

چند روز پیش از طرف یکی دوستان دعوت شدم که برویم دفتر کار یکی از آشنایان که من نمی شناختم .  گفت می خواهند با هم یک کسب و کار جدید شروع کنند و تصمیم گیری برای او سخت است و اینکه من هم در جلسه باشم و نظرم را بعدا اعلام کنم . از دوستم پرسیدم که در بحث ها شرکت کنم یا فقط گوش بدهم ؛ گفت که بهتر است خیلی دخالت نکنم و فقط گوش بدهم اما اگر لازم بود سوالاتت را بپرس اما طوری که متوجه نشوند برای چه م.ض.عی آمدی و من هم فقط تو را به عنوان یک دوست به همه معرفی می کنم و می گویم که مثلا با هم بعد جلسه باید جایی برویم.

خلاصه رفتیم، بعد از معرفی ها و تعارفات معمول شروع به صحبت کردند . قرار بود به قول خودشون "با هم بزنن تو کار تولید میوه خشک و بترن ! "

دوستی که رفته بودیم دفتر او چند عدد کاغذ روی میز گذاشت و شروع کرد از روی آنها حرف زدن؛ مبلغ دستگاهها، هزینه سالن و کارمند و مواداولیه و خلاصه یک صفحه از هزینه هایی که باید انجام بدهند و کارهایی که باید بکنند ، بعد هم رفت سراغ یک کاغذ دیگر و از مقدار تولید و فروش و سودی که قرار بود به آنها برسد گفت. 

حرفها خیلی به نظر درست و کامل و جذاب می آمد و مخصوصا که خیلی با آب و تاب و حرارت هم حرف می زد. 

یک نگاهی به دوستم انداختم دیدم قشنگ مجذوب حرفا شده و از مقدار پولی که الان برای شروع نیاز است می پرسد و از اینکه کی می توانند شروع کنند . خیلی آرام به دوستم اشاره کردم که من می توانم وارد بحث بشوم ؟ دوستم هم با زیرکی با یک سوال فرعی من را وارد بحث کرد.

از طرف پرسیدم این اطلاعات را از میزان فروش و قیمت فروش از کجا آورده است؟ گفت همین دیروز از قنادی سر کوچه قیمت گرفته ! 

ازش پرسیدم می دونی مثلا برای هر کیلو موز خشک باید چند کیلو موز تازه بخرید ؟ یا اینکه ماندگاری هر میوه چقدر است؟ چه شهر هایی چه میوه هایی دارد و باید از کجا خرید کرد ؟ یا مثلا چه شهرهایی چه میوه خشکی می خواهند، چه زمانی می خواهند، چقدر مصرف دارند، در چه اندازه ای باید بسته بندی بشود ؟ تولید بالا و هر روز شما را چه کسی می خرد و اگر بخرند چند می خرند ؟ رقیب های شما چه کسانی هستند و چه کارهایی کرده اند و .

بعد از چند سوال طرف که خود هم انگار برای اولین بار بود داشت به این چیزها فکر می کرد با کمی شک و تردید گفت شما میوه خشک تولید می کنید  ! گفتم نه من فقط چند سوال برایم پیش آمد ، دوست من که تازه ابعاد موضوع داشت برایش شفاف می شد ؛ رودر بایستی را کنار گذاشت و به دوستش گفت که من را برای مشاوره آورده.

از آن به بعد من برایشان توضیح دادم که باید قبل از شروع هر کار با متخصصین آن رشته و متخصص کسب و کار مشاوره کنید و  یک طرح کسب و کار داشته باشید که در آن همه نکات مهم را دیده باشد مثل رقبا، اندازه بازار، امکانات، هزینه ها، مشتریان هدف، برنامه بازاریابی و خلاصه چندین و چند مورد دیگر و بعد تصمیم بگیرید و قبل از هر اقدامی آن کار را امکان سنجی کرده باشید. 

موضوع اصلی که من را واداشت این تجربه را به اشتراک بگذارم این بود که خیلی وقت ها ما برای شروع یک کار و  فعالیتهای اقتصادی ، تصمیم گیری هایی بر مبنای امید داریم ، یعنی چند نفر که تخصص خاصی در آن زمینه هم نداریم دور هم جمع می شویم و تصمیماتی می گیریم که هیچ بنیاد تحقیقی ندارد و فقط طبق مشاهدات و گفتگو های روزمره و در تاکسی و مترو شکل گرفته و در آخر امید داریم که درست هم از آب دربیاید.

در صورتی که تصمیم گیری برای فعالیتهای اقتصادی باید بر مبنای اطلاعات دقیق از آن کسب و کار و تحلیل درست مدیریتی شکل بگیرد و با همه این برنامه ریزی ها و پیش بینی ها تازه اول کار است و در اجرا قطعا با مشکلات فراوانی روبه رو می شویم که باید یکی یکی همه آنها را از سر راه برداریم. 

با تشکر 

محمد توفیقی 

2 /10 /99

 

 

 

 

 

 

 

 


بسمه تعالی

حدودا یک سال پیش بود که برای مشاوره مدیریتی به کارگاه تولیدی یکی از دوستان دعوت شدم .

در کارخانه مورد بحث محصولی بسیار خاص برای صنایع تولید می شد، محصولی کوچک، فنی، حساس، و تقریبا گران قیمت که می شد گفت اکثر کارخانه های صنعتی و خیلی از ماشین آلات این قطعه حساس را لازم دارند .

کاری که انجام می دادند خیلی به نظرم جذاب و پول ساز بود ، به خصوص که خیلی فنی و خاص بود و تقریبا بدون رقیب بودند و این قطعه قبلا به صورت کلی با واردات در کشور تامین می شد و آنها توانسته بودند هم کیفیت و هم قیمت بسیار مناسبی داشته باشند و به عنوان شرکت دانش بنیان هم ثبت شده بودند، و من از اینکه میدیدم جوان های کشورم این کار را انجام می دهند به خودم به عنوان یک ایرانی افتخار کردم.

دوست من که مدیر این مجموعه بود از رشد سریع کسب و کار و مجموعه تحت مدیریت خود گفت و اینکه در سال جاری باید نزدیک به 60 نیروی جدید استختدام کنند و نیرو های او نزدیک به 100 نفر می شدند و طبق برنامه این روند در سالهای بعدی هم ادامه داشت.

اما مشکل اینجا بود که نمی دانست این حجم از نیروی انسانی را چطور باید مدیریت کند و همین طور با بقیه قسمت ها هم مشکلاتی داشت مثل بخش تولید و بازاریابی و .

من هم در چند جلسه فشرده برای او شرح دادم که باید کسب و کار خود را به قسمت های مختلف تقسیم کند و برای هر بخش یک مدیر میانی داشته باشد و او هم باید مهارت های انسانی خود را بیشتر کند و مسائل فنی و بخشی ر به معاونین خود بسپارد.

برای دوستم شرح دادم که باید فرآیندهای هر بخش را به درستی تدوین کند و شرح وظایف برای هر بخش بنویسد و به کمک نیرو های خبره و قدیمی در کسب و کار خود برای هر شغلی یک شرح شغل تهیه کند و همچنین چارت سازمانی را بنویسد و روی دیوار جلوی دید همه بگذارد تا همه از سلسله مراتب و مسئولیتها در شرکت آگاه باشند و خلاصه اینکه از قالب سنتی و کسب و کار کوچک باید به سمت یک ساختار اصولی و به روزتر برود و شکل و شمایل یک کسب و کار متوسط و بلکه بزرگ را به خود بگیرد.

اشاراتی در مورد وم حضور در فضای آنلاین و درست کردن سایت کردم و به دوستم پیشنهاد دادم با نرم افزار ها و ابزارهایی مثل crm برای مدیریت ارتباط بامشتریان و تیم یار برای یکپارچه سازی کارکند و همچنین در مورد انضباط مالی و حسابداری نکاتی را یادآوری کردم .

من با خوشحالی از اینکه توانستم به دوستم و کسب و کار او کمک کنم از آنجا بیرون آمدم و در هفته های بعد هم چند بار تلفنی پیگیر کارها بودم و می شنیدم که این تغییرات در حال اجرا هست و خیالم تا حدودی راحت شد.

بعد از چیزی حدود یک سال مجددا دوستم بامن تماس گرفت و از من خواست تا مهمانش باشم و در مورد کار با هم گپ و گفتی داشته باشیم.

سعی کردم سر وقت آنجا باشم و با کنجکاوی می خواستم ببینم که در این یک سال چه تغییراتی انجام شده.

با خوشحالی دیدم که کسب و کار آنها رشد خیلی خوبی داشته (البته محصول تولیدی بسیار خاص و بدون رقیب هست) مشتریان هر روز بیشتر شده اند ، crm  در سیستم ها نسب شده و مشتریان یکپارچه شده اند، ساختار شرکت به درستی تقسیم شده و خلاصه موارد مورد نظر اعمال شده بود نیروی انسانی زیادی هم جذب شده بود اما

دوست مدیر من بعد از توضیح کامل فعالیتهای انجام گرفته و رشد بسیار خوب تولید و فروش با کمال تعجب به من گفت که دیگر خسته شده است و شاید بهتر باشد فعالیتها را کم کند و از مشغله زیاد و درگیری ها و چالشهای هر روزه گفت که دیگر از تحمل خارجه !

اول خیلی جا خوردم و دور از انتظار من بود، بعد از دوستم چند تا سوال کردم و دیدم مشتریان از محصول راضی هستن و مشکل از محصول و مسائل مربوط به مشتری و فروش نیست و در کل مشکل از درون سازمان نشأت گرفته با اینکه در ظاهر سازمان منظمی برای این کسب و کار ساخته شده بود.

با فکری مشغول آنجا را ترک کردم و از دوستم خواستم به من فرصت بدهد تا در این مورد تحقیق کنم و اینکه اجازه گرفتم تا یک روزی که نبود بروم و با کارمندان هم صحبت کنم.

چند روز بعد با یکی از مدیران میانی رده بالا در کسب و کار دوستم تماس گرفتم و هماهنگ کردم تا در ساعتی که کارفرما نیست به آنجا بروم و با چند نفری صحبت کنم.

خلاصه، بعد از چند ساعت صحبت در مورد همه چیز و کنکاش فراوان بلاخره سرنخ مشکلات افتاد به دستم ، مشکل خیلی ساده بود ، دوست مدیر من با اینکه به ساختارها نظم داده بود و تقسیم بندی درستی هم انجام داده بود و برای هر بخش مدیر میانی گذاشته بود اما اختیارات را به آنها تفویض نکرده بود و همچنان می خواست در همه کارها نظر بدهد و خلاصه در کار کارمندان زیر دستش دخالت می کرد و تقریبا قدرت تصمیم گیری را از همه گرفته بود، با اینکه نیروهای خوب و شایسته ای داشت اما همه برای هر کاری باید تایید نهایی می گرفتند، این باعث شده بود با اینکه مدیران میانی در شرکت بودند اما عملا همه کارها مجددا روی دوش مدیر بود و این هم باعث کندی سازمان و هم دلسردی کارمندان بود.

در سازمان خلاقیت و اختیار دیگر معنی نداشت، هیچ کس هیچ کاری را نمی توانست مستقلا انجام بدهد و مدیران میانی هم در حد یک منشی بخش بیشتر نبودند و دوست مدیر من هم از این وضعیت خسته شده بود اما این جمله را نمی دانست که "مدیر فضول نباشیم"

با سپاس

محمد توفیقی

99/10/1

 

 


بسمه تعالی 

یکی از مواردی که در سازمانها و کسب و کارها دیده می شود، روش تصمیم گیری ها در سازمانهاست . در جلسات تصمیم گیری مدیران عالی معمولا به دنبال تایید گرفتن و بله شنیدن از کارمندانشان هستند و به این نکته توجه ندارند که اگر همه با شما موافقت کنند این به معنی درست بودن تصمیم نیست . در صورتی که مدیران باید مراقب بله گوهای متملق باشند و این شکل از تصمیم گیری نه فقط یک تصمیم گروهی محسوب نمی شود بلکه کاملا یک تصمیم فردیست و این احتمال وجود دارد که خود مدیر را هم به اشتباه بیندازد . یک مدیر موفق همیشه به دنبال آن است که همه نظرات گفته شود حتی نظرات مخالف تا همه ابعاد موضوع مورد بررسی قرار بگیرد و در آینده نظر بررسی نشده ای که باعث اختلاف نظر شود وجود نداشته باشد و همه به یک دیدگاه واحد برسند . آنها به دنبال اتفاق آرا نیستند بلکه به دنبال رسیدن به یک فکر ، هدف و احساس مشترک هستند تا در اجرا دچار تعارض نشوند . 

پیشنهاد می شود اگر مدیر هستید در جلسات به نکات زیر توجه نمایید 

  • اگر رئیس هستید موضع خودتان را بعد از همه بیان کنید 
  • اطمینان پیدا کنید صدای همه شنیده می شود 
  • کسانی که ساکت هستند را وادار به صحبت کنید ، آنها مخالفینی هستند که از مخالفت در جمع از شما هراس دارند با خجالتی های با استعدادی هستند که نمی توانند نظر خود را اعلام کنند و ممکن است نظرات مهم خود را در جایی که دیگر در کنترل شما نیست بیان کنند . 
  • علاقه مند باشید بهترین روش وتصمیم را پیدا کنید نه آن روشی که شما دوست دارید                                                                           

و در پایان به این نکته توجه کنید  ( اگر همه مثل هم فکر می کردند ، دیگر کسی فکر نمی کرد )

با آرزوی موفقیت 

محمد توفیقی 

99/9/23

 


بسمه تعالی

 

چرا کارمندان آنطور که می خواهیم کار نمی کنند ؟

  1. نمی دانند که باید چه کار کنند : برایشان درست توضیح بدهید و برای هر پستی تو سازمانت شرح شغل بنویس
  2. نمی دانند چطور آن کار را انجام بدهند : یک بار به آنها آموزش بدهید یا از یک حرفه ای برای آموزش کمک بگیرید و برای آنها چک لیست درست کنید تا کارهایی که باید انجان بدهند را تیک بزنند
  3. شاید دلیل انجام کار را  نمی دانند : نتایج کارهای انجام شده را به آنها نشان دهید و اهداف را برایشان تشریح کنید.
  4. فکر می کنند روش مدیر موثر نیست :اجازه بدهید خودشان امتحان کنند و از آنها بخواهید نتایج را با شما به اشتراک بکذارند.
  5. شاید فکر می کنند کار نشدنی است : یا خودتان یک بار انجام بدهید یا از یک خبره بخواهید آن را یکبار در حضور همه انجام بدهد.

 

  • اگر می خواهید مدیر موفقی باشید از اتاق خودتان بیرون بیایید و در کنارکارمندانتان قرار بگیرید و آنها را در وسط میدان رهبری کنید .

محمد توفیقی 

99/9


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

استیکرکده Black Rabbit خدا خنده می زند به چشــم های روشن م معرفی کتاب شماتیک مدار و نمودار تعمیرات ابوتراب گروه وکلای عدل ایران مقیرات اخبار نوآوری و صنعت با کسب کار دیجیتال و سرگرمی های تازه برای آینده محصول شوینده پاک کننده بهداشتی